پویان بعد از حمام
داستان زندگی من
اینجا بیمالستان لاله هستش تو شهرک غلب جائی که خدا منو تحویل باباو مامان داد بعدس من اومدم ولی اونقدر کوچیک بودم که بابام میتلسید منو بلغ بگیله مامان جونم تازه به هوس اومده بود ولی خیلی دوست داست منو بلغ بگیله(مامانم سانسول کردم تو عسک) خودائیش خیلی توچولو بودم مشکلات زیاد بود اینجا دالم با چشمام از بابائی تشکل می تنم (بابائی دمت گلم) بعد از این مراحل که تو زندگی داشتم الان سه ماهمه، از او ن بچه توچولو که حتی نمی تونست گلیه کنه به یه بچه توپولی تبدیل شدم دیگه میتونم بشینم ،مهمونی بلم تازشم موهام تیفوسی دلست کنم خدافظ ت...
نویسنده :
مامان پويان
14:03
جیگر بابا
بابائی دیروز با مامانت بردمتون بروجرد خونه بابا بزرگ موقعه برگشتن باهام حرف زدی هی او او کردی توماشین میفتاد به یادم اشک تو چشمام جمع میشد .به خونه هم که رسیدم گهوارت وسط خونه بود .نمیتونستم دیگه تحمل کنم زنگ زدم مامانت گفت خوابی. ...
نویسنده :
مامان پويان
14:44
مهر مادری
در جدیدترین تصاویری که یک عکاس آماتور تهیه کرده است. در حالیکه یک توله شیر بر لبه پرتگاهی سقوط کرده است و امکان کمک به او به هیچ وجه میسر نیست، مادر این توله شیر در اقدامیشجاعانه فرزند خود را نجات میدهد. این در حالی است که دیگر شیرها در ابتدا قصد کمک دارند اما خطر این پرتگاه آنقدر زیاد است که منصرف میشوند و پا پس میکشند. صدای نالههای توله شیر ماد را نگران میکند. عده ای از شیرهای گله پا پیش میگذارند تا کمک کنند اما هیچکدام جرات نمیکنند تا پایین بروند و کمک کنند. و پایان خوش ماجرا، توله شیر به مدد شجاعت مادرش نجات یافت. اما شیر نر کجا بود؟ ...
نویسنده :
مامان پويان
13:34
عشق مادری
این ببره که عکسشو گذاشتم تولش مرده از ناراحتی داشته میمرده هرچی کردن خوب نشده بعد اومدن به تن بچه خوکا لباس ببرکردن دادن بهش تا بزرگ کنه از اون روز به بعد حالش خوب شده ...
نویسنده :
مامان پويان
11:53